گتسبی بزرگ

ساخت وبلاگ
اینطوری نیست که یک نفر از اول سگ باشد. به مرور سگ میشود. ذره ذره سگ میشود. و این فقط به دست آدمیان اتفاق میفتد.من هم اینطوری نبودم که حالا می بینید. دختر شکننده ای بودم با روحیه ای لطیف و حتی عاشق پیشه، که هیچ چیز در دنیا برایم مهم تر از حفظ دوستانم نبود. بسیار رفیق باز بودم و بسیار اتفاق افتاده بود که برای حفظ دوستی غرورم را بشکنم، گذشت کنم و از این جور کارها.اما این دست نمک نداشت و یک روز دیدم تمام دوستانی که برای بودنشان هرکاری کردم، خیلی راحت میتوانند پشتم را خالی کنند و دوستی های چند ساله را از بین ببرند. سلیطه هایی را دیدم که در سلیطگی بی همتا بودند، و آدم های دورو و بی معرفت.یکهو به خودم آمدم و گفتم ای آتی! چه نشسته ای که سوارت شده اند و خودت خبر نداری! پس دیگر از خوب بودن دست کشیدم. یعنی یک روز از خواب بیدار شدم و گفتم دیگر بس است. هرچقدر خوب بودی و با معرفت بودی بس است. دیگر برای کسی بمیر که برایت تب کند ای دخترک!اینگونه شد که نسبت به دوست هایم بی رحم شدم. قید بیشترشان را زدم. دوست که نه. گرگ هایی در لباس دوست مثلا. از این اصطلاحات کسشعر.حالا دیگر هر روز بیدار میشوم و خودم را می بینم. صبحانه و ناهار را یکی میکنم و می نشینم و تمام روز باز خودم را می بینم. بار آخر کیان را جوری به فحش کشیدم که دیگر جرات نمیکند زنگ بزند. ساشا را هم بی خیال شدم خیلی وقت است. درواقع تمام آدم ها گتسبی بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت گتسبی بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatsby0o بازدید : 18 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 9:55

آره دیگه کشف جدیدم اینه که واسه فرار از زندگی، باید زندگی کرد! یا شایدم باید زندگی و کرد! واسه فرار از فکر کردن، باید انقدر سرتو شلوغ کنی که یادت بره فکر کنی! مثل همین کارایی که من دارم میکنم.یا واسه فرار از تنبلی و بی انگیزگی، باید خودتو مجبو گتسبی بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت گتسبی بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatsby0o بازدید : 26 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 16:16

خودم را می بینم که خودم را چال میکنم. خودم را می بینم که دارم هنوز خودم را چال میکنم. بخاطر چی؟ بخاطر چند تا پشمالو؛ چند تا؟ آه نمیدانم چند تا. پشمالوها همه از دم اصلا.بعد به این فکر میکنم که زندگی ام قبل از ورود پشمالوها، چگونه بود؟ چقدر خوب بود. خو گتسبی بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت گتسبی بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatsby0o بازدید : 68 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 16:16

آدمها آدمها آدمهاآدمها فقط برای این به وجود آمده اند، تا هروقت و هرجا دماغِ درازشان را بکنند توی ماتحتِ زندگی ات و اعصابت را جر وا جر کنند.آدمها فقط وقتی پیدایشان میشود که حالت خوب است و داری کم کم یاد میگیری چطور با خودت و زندگی تخمی ات کنار بیایی و گتسبی بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت گتسبی بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatsby0o بازدید : 22 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 16:16

مثل افسردگیِ بعد از یک سکسِ بدونِ عشق، حالِ من هم همین است؛ افسردگیِ خاموش و ممتد.خانه‌ی جدیدِ من سقفش چوبی است و کوچکتر از آن است که یک تختِ دونفره در آن جا بشود. دور تا دورش چوب است. و یک گوشه‌اش را یک گازِ رو میزی سه شعله با یک عدد کابینت زیرش و یکی رویش، قرار داده اند که یعنی اینجا آشپزخانه است گتسبی بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت گتسبی بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatsby0o بازدید : 29 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 1:51

امروز یک جایی یک نفر را دیدم که دقیقا مثل من می نوشت! چقدر بد! حالا فلیسه های زیادی هستند که شاکی هستند و فحش میدهند و فکر میکنند فلیسه شده اند و تابویی راه انداخته اند. بعد هزاران طرفدار هم داشت. اوه مای گاد. بعد فکر میکند هرچه بیشتر فحش بدهد جذاب تر هم هست. اسمش هم ناپیرو بود! ستاره آمد یه کانال گتسبی بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت گتسبی بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatsby0o بازدید : 67 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1396 ساعت: 22:31

شاید باورتان نشود ولی همیشه این آدمها بوده اند که ریده اند توی زندگی ام. میزان ریدن آنها توی زندگی ام به مراتب خیلی بیشتر از ریدن خودم بود. شما هرکجای زندگی ام را که نگاه کنید یک کونِ بوگندو می بینید که توی زندگی ام ریده. و امسال من ضربه های نهایی را از آدمها خوردم. جوری که تا عمر دارم به هیچ آدمی گتسبی بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت گتسبی بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatsby0o بازدید : 69 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 23:03

خب ماجرا این است که دیگر دلم نمیخواهد فلیسه باشم. چرا؟ چون از این موجود خسته شده ام. فلیسه سالهای سال با من بود. خودم بودم. خود خودم. از یک جایی به بعد عادت شد. از یک جایی به بعد میخواستم از شرش خلاص شوم ولی مثل بختک به من چسبیده بود. در موقعیت های زیادی از زندگی ام به من چنگ می انداخت و گلویم را ف گتسبی بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت گتسبی بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatsby0o بازدید : 43 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 13:23

من زخم و زیلی شده ام. در زندگی به آدم های زیادی خوبی کردم، و به دوستان زیادی معرفت ورزیدم. اما دروغ نگفتم اگر بگویم پاسخ تمام مهرورزی‌های صادقانه ام جز نامردی و بی معرفتی نبود. من همیشه کسی بودم که به درد دیگران میخوردم. آمدند، از من پله ساختند، رفتند بالا، مرا له کردند و رفتند.دوست ندارم غم نامه ب گتسبی بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت گتسبی بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatsby0o بازدید : 59 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 13:23

بعد که خوب فکر کردم دیدم زندگی همیشه بهترین آدم ها را سر راهم قرار داده بود. آدم های خوب آدم های حرفه ای در کارشان. این من بودم که همیشه گند میزدم به همه چیز. بیشتر که فکر کردم دیدم ایراد کارم کجاست. من آدمِ ماندنی و باگذشتی نبودم. من بلد نبودم فاصله‌ها را حفظ کنم. با آدمها زیاد صمیمی میشدم و بعد ا گتسبی بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت گتسبی بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatsby0o بازدید : 36 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 13:23